"
مطالعه کتاب
فهرست کتاب
مشخصات کتاب


مورد علاقه:
0

دانلود کتاب


مشاهده صفحه کامل دانلود

كشيده ام، بهر تو زر خريده ام****خواجه! به هيچ كس مده بندهٔ زر خريده را

گر ز نظر نهان شوم چون تو به ره گذر كني****كي ز نظر نهان كنم، اشك به ره چكيده را؟

بانوي مصر اگر كند صورت عشق را نهان****يوسف خسته چون كند پيرهن دريده را

گر دو جهان هوس بود، بي تو چه دسترس بود؟****باغ ارم قفس بود، طاير پر بريده را

جز دل و جان چه آورم بر سر ره؟ چو بنگرم****ترك كمين گشاده و شوخ كمان كشيده را

بوالعجبي شنيده ام، چيز نديده ديده ام****اين كه فروغ ديده ام،ديده كند نديده را

خيز، بهار خون جگر! جانب بوستان گذر****تا ز هزار بشنوي قصهٔ ناشنيده را

غزل 10

خوشا فصل بهار و رود كارون****افق از پرتو خورشيد، گلگون

ز عكس نخلها بر صفحهٔ آب****نمايان صدهزاران نخل وارون

دمنده كشتي كلگاي زيبا****به دريا چون موتور بر روي هامون

قطار نخلها از هر دو ساحل****نمايان گشته با ترتيب موزون

چو دو لشكر كه بندد خط زنجير****به قصد دشمن از بهر شبيخون

غزل 2

شمعيم و دلي مشعله افروز و دگر هيچ****شب تا به سحر گريهٔ جانسوز و دگر هيچ

افسانه بود معني ديدار، كه دادند****در پرده يكي وعدهٔ مرموز و دگر هيچ

حاجي كه خدا را به حرم جست چه باشد****از پارهٔ سنگي شرف اندوز و دگر هيچ

خواهي كه شوي باخبر از كشف و كرامات****مردانگي و عشق بياموز و دگر هيچ

روزي كه دلي را به نگاهي بنوازند****از عمر حساب است همان روز و دگر هيچ

زين قوم چه خواهي؟ كه بهين پيشه ورانش****گهواره تراش اند و كفن دوز و دگر هيچ

زين مدرسه هرگز مطلب علم كه اينجاست****لوحي سيه و چند بدآموز و دگر هيچ

خواهد بدل عمر، بهار از همه گيتي****ديدار رخ يار دل افروز و دگر هيچ

غزل 3

رخ تو دخلي به مه ندارد****كه مه دو زلف سيه ندارد

به هيچ وجهت قمر نخوانم****كه هيچ وجه شبه ندارد

بيا و بنشين به كنج چشمم****كه كس در اين گوشه ره ندارد

نكو ستاند دل از حريفان****ولي چه حاصل؟ نگه ندارد

بيا به ملك دل ار تواني****كه ملك دل پادشه ندارد

عداوتي نيست، قضاوتي نيست****عسس نخواهد، سپه ندارد

يكي بگويد به آن ستمگر :****« بهار مسكين گنه ندارد؟»

غزل 4

آخر از جور تو عالم را خبر خواهيم كرد****خلق را از طره ات آشفته تر خواهيم كرد

اول از عشق جهانسوزت مدد خواهيم خواست****پس جهاني را ز شوقت پر شرر خواهيم كرد

جان اگر بايد، به كويت نقد جان خواهيم باخت****سر اگر بايد، به راهت ترك سر خواهيم كرد

در غم عشق تو با اين ناله هاي دردناك****اخنر بيدادگر را دادگر خواهيم كرد

هركسي كام دلي آورده در كويت به دست****ما هم آخر در غمت خاكي به سر خواهيم كرد

تا جهاني در خور شرح غمت پيدا كنيم****خويش را زين عالم فاني به در خواهيم كرد

تا كه ننشيند به دامانت غبار از خاك ما****روي گيتي را ز آب ديده تر خواهيم كرد

يا ز آه نيمشب، يا از دعا، يا از نگاه****هرچه باشد در دل سختت اثر خواهيم كرد

لابه ها خواهيم كردن تا به ما رحم آوري****ور به بي رحمي زدي، فكر دگر خواهيم كرد

چون بهار از جان شيرين دست برخواهيم داشت****پس سر كوي تو را پرشور و شر خواهيم كرد

غزل 5

در غمش هر شب به گردون پيك آهم مي رسد****صبركن، اي دل! شبي آخر به ما هم مي رسد

شام تاريك غمش را گر سحر كردم چه سود؟****كز پس آن نوبت روز سياهم مي رسد

صبر كن گر سوختي اي دل! ز آزار رقيب****كاين حديث جانگداز آخر به شاهم مي رسد

گر گنه كردم، عطا از شاه خوبان دور نيست****روزي آخر مژدهٔ عفو گناهم مي رسد

غزل 6

اگر تو رخ بنمايي ستم نخواهد شد****ز حسن و خوبي تو هيچ كم نخواهد شد

برون ز زلف تو يك حلقه هم نخواهد رفت****كم از دهان تو يك ذره هم نخواهد شد

گرم دو بوسه دهي جان دهم به شكرانه****كرم ز خاطر اهل كرم نخواهد شد

تو پاك باش و برون آي بي حجاب و مترس****كسي به صيد غزال حرم نخواهد شد

اگر بر آن سري اي ماهرو!كه روز مرا****كني سياه، به زلفت قسم، نخواهد شد

گرم زني چون قلم، بند بند، اين سر من****ز بندگيت جدا يك قلم نخواهد شد

رقيب گفت: « بهار از تو سير شد » هيهات!****به حرف مفت كسي متهم نخواهد شد

غزل 7

دعوي چه كني؟ داعيه داران همه رفتند****شو بار سفر بند كه ياران همه رفتند

آن گرد شتابنده كه در دامن صحراست****گويد : « چه نشيني؟ كه سواران همه رفتند»

داغ است دل لاله و نيلي است بر سرو****كز باغ جهان لاله عذاران همه رفتند

گر نادره معدوم شود هيچ عجب نيست****كز كاخ هنر نادره كاران همه رفتند

افسوس كه افسانه سرايان همه خفتند****اندوه كه اندوه گساران همه رفتند

فرياد كه گنجينه طرازان معاني****گنجينه نهادند به ماران، همه رفتند

يك مرغ گرفتار در اين گلشن ويران****تنها به قفس ماند و هزاران همه رفتند

خون بار، بهار! از مژه در فرقت احباب****كز پيش تو چون ابر بهاران همه رفتند

غزل 8

به گلگشت جنان گل مي فرستم****به رضوان شاخ سنبل مي فرستم

به هندوستان فضل و خلر علم****مي موز و قرنفل مي فرستم

حديث خوش به قمري مي سرايم****سرود خوش به بلبل مي فرستم

به قابوس و به صابي از رعونت****خط و شعر و ترسل مي فرستم

ز خودبيني و رعنايي و شوخي است****كه جزوي را سوي كل مي فرستم

به جلفاي صفاهان از سر جهل****شراب صافي و مل مي فرستم

به تبت مشك اذفر مي گشايم****به ماچين تار كاكل مي فرستم

غزل 9

نوبهار و رسم او ناپايدار است اي حكيم!****گلشن طبع تو جاويدان بهار است، اي حكيم!

آن بهاري كاعتدالش ز آفتاب حكمت است****از نسيم مهرگاني بركنار است، اي حكيم!

نوبهار فرخ بلخ و بهارستان گنگ****در بر گلخانهٔ طبع تو خار است، اي حكيم!

نافهٔ چين است مشكين خامه ات كآثار وي****مشكبيز و مشكريز و مشكبار است، اي حكيم!

يا مگر درياست با آب مدادت تعبيه****كاين چنين گفتار نغزت آبدار است؟ اي حكيم!

حكمت ار مي كرد فخر از روزگار بوعلي****اينك آثار تو فخر روزگار است، اي حكيم!

مدح اين بي دولتان عار است دانا را وليك****چون تويي را مدح گفتن افتخار است، اي حكيم!

گزيده اشعار

قطعه

نهفته روي به برگ اندرون گلي محجوب****ز باغبان طبيعت ملول و غمگين بود

ز تاب و جلوه اگر چند مانده بود جدا****ولي ز نكهت او باغ عنبرآگين بود

ز اوستادي خورشيد و دايگاني ماه****جدا به سايهٔ اشجار، فرد و مسكين بود

نه با تحيت نوري ز خواب برمي خاست****نه با فسانهٔ مرغي سرش به بالين بود

فسرده عارض بي رنگ او به سايه، وليك****فروغ شهرت او رونق بساتين بود

كمال ظاهر او پرورشگر ازهار****جمال باطنش آرايش رياحين بود

به جاي چهره فروزي به بوستان وجود****نصيب او ز طبيعت وقار و تمكين بود

چه غم كه بر سر باغ مجاز جلوه نكرد؟****گلي كه از نفسش طبع دهر مشكين بود

به خسروان، سخن ناز اگر فروخت، رواست****شكر لبي كه خداوند طبع شيرين بود

كسي كه عقد سخن را به لطف داد نظام****ز جمع پردگيان، بي خلاف، پروين بود

به نوبهار حيات از خزان مرگ به باد****شد آن گلي كه نه در انتظار گلچين بود

اگرچه حجلهٔ رنگين به كام خويش نساخت****ولي ز شعر خوشش روي دهر رنگين بود

شكفت و عطر برافشاند و خنده كرد و بريخت****نتيجهٔ گل افسرده

1 تا 40

حقوق مولفان و ناشران

تمامی محتوای چند رسانه ای(کتاب ،کتاب صوتی، کتاب تصویری،مجلات،روزنامه ها،مقالات،پایان نامه ها) موجود در بازار کتاب دیجیتالی قائمیه با هماهنگی و رعایت کامل حقوق ناشران ، نویسندگان و دریافت مجوز کتبی از آنان به صورت کاملا رایگان عرضه می‌شوند.

 

شبکه های اجتماعی بازار کتاب



بازار کتاب اولین و بزرگترین سامانه دانلود کتاب الکترونیکی رایگان بر خط با هدف در دسترس قرار دادن متون و کتب شیعه راه‌اندازی شده است. به کمک کتابخانه دیجیتالی بازار کتاب به هزاران عنوان کتاب به زبان های مختلف : فارسی ، عربی ، انگلیسی و آذری و غیره .... دسترسی خواهید داشت.


همین حالا اپ بازار کتاب را نصب کنید و کتابخانه خود را با دانلود کتاب های برتر پربار کنید.

با کلیک بر روی این لینک عضو کانال تلگرام ما شوید.